ابر گرفته است مرا
و شفاف شده ام
عقاب
بر فراز سرم
سبز می شوم
از خزه
باران
خیس می شوم
و ...
پسری از تپه ای بالا می رود
و توپ قرمزش را
از روی خزه های سبز
به اعماق دره ای
رها می کند.
سلام . وبلاگ قشنگی داری . دلم نیومد نظر نداده برم . عالی بود . راستی منم به روزم . یه داستان نوشتم درباره کنکور . خوشحال می شم بی یای و برام یادگاری بذاری . ممنون . بازم می یام از وبلاگت خوشم اومد .. موفق باشی
سلام !تبریک و تهنیت وشادباش !حضور شما بسی مایه شادی و دلخوشی است !
سلام . وبلاگ قشنگی داری . دلم نیومد نظر نداده برم . عالی بود . راستی منم به روزم . یه داستان نوشتم درباره کنکور . خوشحال می شم بی یای و برام یادگاری بذاری . ممنون . بازم می یام از وبلاگت خوشم اومد .. موفق باشی
سلام !
تبریک و تهنیت وشادباش !
حضور شما بسی مایه شادی و دلخوشی است !