امروز ارمغانی آورده ام
گلپونه هایی از غربت شبانه ام
بوی پرواز صبحگاهی ترا می دهد
وقتی که کوک می زنی
مرا به سر مشق کودکیم
و من راه می روم
د ر عصر نگاه تو
سال هاست از نگاه تو سفر می کنم
وقتی آرام تر پرواز می کردی
آسمان نگاهدار عاشقانه های من بود
باران یادت هست
دست های من نوازش می کرد
کاش می دانستی
سال هاست از نگاه تو سفر می کنم ...
سلام شاعر
این شعرت خیلی جسبید.....واقعا کیف کردم...استاد عزیز کجایی که نیستی .
کجای این شب تاریک داری به دنبال آفتاب می گردی...
شعراتو برای یه آدم حسابی خواند ....گفت اوف چقد نازک اندیشه.....
ای کاش شبیه شعرهایمان زندگی می کردیم.....
ای کاش شبیه شعرهایمان زندگی میکردیم ... کلهم تکرار کامنت تاراز
به نگار خوانی های مذکر سری بزن
..
..
..
به ۳لاثه (شه)(له)ی منتظر !
ارادتمندم قربان