-
[ بدون عنوان ]
1386/04/25 00:12
پلک هایم سنگین تر می شود و خواب سبک تر می آید کاش دلم آرام می گرفت کاش ترا ببینم خواب
-
[ بدون عنوان ]
1386/04/24 00:34
تو همسان پروانه ها که دشت هایشان را عاشقند دست های مرا دوست می داشتی و پرواز فقط یک اشاره بود کاش دستهایم همیشگی بودند
-
[ بدون عنوان ]
1386/04/23 11:25
ابر گرفته است مرا و شفاف شده ام عقاب بر فراز سرم سبز می شوم از خزه باران خیس می شوم و ... پسری از تپه ای بالا می رود و توپ قرمزش را از روی خزه های سبز به اعماق دره ای رها می کند.
-
[ بدون عنوان ]
1386/04/22 20:32
باران می بارد و زمین گواه آن است عشق سیاه مشق اش را می نویسد و سیب ها سوخته می شوند علف حقارت زمین است و صبح کتاب آخرت
-
[ بدون عنوان ]
1386/04/21 20:00
کنار ترنم سالهای سکوتم در یک لیوان آب بیدار شدم. غرق در بیداری، لیوان شکست * صدای توأمان جیرجیرک و ماشین و ولگردی مهتاب در حباب صابون؛ و سال ... یادت هست؟
-
[ بدون عنوان ]
1386/04/18 21:37
یادش نمی آید مرا دیگر دوران غربت گذشته است و ثانیه ها سنگین تر شده اند بعد ازظهر سرد زمستان است و زمان غروب یک پرنده است و هبوط یک ماهی یادش نمی آید مرا
-
برای بهار
1386/04/18 12:58
بهار می خواهد خواب ببیند چه گلهای یاسی امشب می شکفد و چه اندازه پر مرغابی ها تر می شود و آیا مرهمی برای پاهای ثانیه ها پیدا شد؟ و برگ های درخت صنوبر با کرم ها چه کردند؟ و شب، آیا منظر خواهد ماند تا او ببیند خرگوش ها با سرما چه می کنند؟ بهار آرام می خوابد و دلش برای ثانیه ها می سوزد.
-
بادبادک
1386/04/18 12:52
بادبادک کوچکم دیگر پرواز نمی کند، زیرا با کودکی ام رفته است. بادی نمی وزد و آسمان بدون اتفاق ِ ابر است. با کودکی ام رفته است بادبادکی که با چشمان آبی اش از آسمان به من می نگریست همیشه با هم بودیم - من و او – در دو سوی زمان و تابستان نخی بود میان ما یک روز تابستان ما را از هم جدا کرد آنگاه او و کودکی ام همراه تابستان...
-
[ بدون عنوان ]
1386/04/18 12:18
دلم آرام آرام گرفت تو که آمدی دلم آرام گرفت