تقدیم به دوست هنرمندم تاراز علی بازی
نزن نگاه کن منم
در کنار اولین پروازم ایستاده ام
نزن نگاه کن منم
پاییز یادت نیست
دست در گردن احساس
عکس گرفتیم یادگاری
منم نزن
عاشقانه هایی که آورده ام
هنوز آبی اند
آی فرمان آ تش ندهید
منم
نگاه کن هنوز بادبادک کودکیم
در تابستان کودکییم
در آسمان کودکیم
پرواز می کند
آتش نکنید
که دلم کمی دور تر از
انگشت به ماشه رفته شما
آتش گرفته است
وای خدای من
منم نزنید
من در این پاییز
که آرام آرام می رود
ایستاده ام
با دستانی بسته
چشم هایی باز
هر شب
ستاره من
در کنار دب اکبر است
منم نزنید
صدای آتش می آید
و قلبم آرام، آرام می گیرد
کاش می دانستند
من فقط عاشقانه هایم را
جار می زنم
کاش می دانستند
دست هایم ظرافت نوازش را
سال هاست فراموش کرده اند
من غربت نشین پروانه های تو بودم
دلم برای نوازش پروانه هایت
تنگ می شود